الگوی مسئله محوری متد

«مسئلهمحوری» مفهومی بنیادین و کلیدی است که جهان امروز و به ویژه جوامعی که به دنبال تحول و پیشرفت تمدنی هستند، بیش از همیشه به آن نیاز دارند. در این میان، الگوی «مسئلهمحوری متد» به عنوان الگویی جامع، نظاممند و عمیق مطرح میشود که از شناخت دقیق مسئله تا تدوین و اجرای راهحلها و ارزیابی آنها، مراحل دقیق و حسابشدهای را طی میکند. این الگو با توجه به اهمیت مسئلهمحوری در اندیشه اسلامی و انقلابی و ضرورت توجه به مبانی نظری متقن، فرایند خود را از ترسیم «تصویر مطلوب» آغاز میکند.
«تصویر مطلوب»، نخستین و شاید مهمترین مرحله در فرایند حل مسئله است. چرا که تعریف مسئله اساساً به معنای «فاصله بین وضعیت موجود و تصویر مطلوب» است که در این فرایند تمامی ابعاد و زوایای این فاصله شناسایی و تشریح میشود. در الگوی مسئلهمحوری متد، «تصویر مطلوب» از منظومه فکری امامین انقلاب (امام خمینی و مقام معظم رهبری) استخراج میگردد. این منظومه به عنوان «اندیشه معیار» و هسته اصلی فکری و نظری در نظر گرفته شده و سایر منابع فکری مانند اسناد بالادستی (قانون اساسی، سیاستهای کلی نظام، سندهای چشمانداز و برنامههای توسعه)، دیدگاهها و نظرات علمای صاحبنظر مسلمان و پژوهشگران عرصه مربوطه نیز در کنار این اندیشه اصلی بررسی و تحلیل میشوند. این تحلیل جامع موجب میشود تا تصویر مطلوب علاوه بر آرمانی بودن، دارای وضوح، جزئیات و قابلیت اجرای بالایی باشد.
روشهایی همچون تحلیل مضمون، تحلیل منظومهای و مرور حیطهای برای تحلیل این منابع به کار میروند تا تصویر مطلوب به طور نظاممند و منسجم استخراج و تبیین شود. در تحلیل منظومهای، ابتدا کل اندیشه و مبانی فکری امامین انقلاب به عنوان چارچوبی واحد و منسجم در نظر گرفته میشود و سپس با بهرهگیری از روشهای دقیق تحلیل کیفی و کدگذاریهای عمیق، مفاهیم اصلی و جزئیات مرتبط با تصویر مطلوب استخراج میشود. این فرایند، تضمینکننده جامعیت و انسجام نظری و عملی تصویر مطلوب است.
پس از ترسیم و تدقیق تصویر مطلوب، به مرحله دوم یعنی «وضعیت موجود» وارد میشویم. این مرحله مستلزم پیمایشهای میدانی دقیق، تحلیلهای کیفی و کمی جامع، مصاحبههای نیمه ساختاریافته با خبرگان و بررسی اسناد و مدارک موجود است. با کمک روشهایی چون تحلیل پویا (داینامیک)، وزندهی شاخصها و طراحی مدلهای ارزیابی و سنجش (مانند AHP و BWM)، تصویر واضحی از وضعیت کنونی جامعه در موضوع مورد نظر به دست میآید. این تصویر به مثابه آینهای است که نقاط قوت و ضعف را به طور دقیق و شفاف نشان میدهد.
در مرحله بعدی، مسئله به صورت دقیق و علمی تعریف میشود. مسئله در الگوی مسئلهمحوری متد به این صورت تعریف شده است: «فاصله میان مطلوب تا موجود که ابعاد و زوایای آن کاملاً مشخص و آماده برای حل شدن است». این تعریف بیانگر آن است که مسئله باید کاملاً ملموس و عینی باشد و به شکل نظام مسائل منظم و اولویتبندی شود. در این مرحله با استفاده از روشهای دقیق ریشهیابی و تحلیل اثرات متقابل مسائل، اولویتها مشخص و تدوین میشوند تا مسیر حل مسئله روشن و دقیق باشد.
مرحله حل مسئله اما از دو مسیر موازی و مکمل دنبال میشود: مسیر سیاستگذاری و مسیر جریانسازی. در اینجا تأکید میشود که مسئله تنها زمانی به شکل واقعی حل میشود که هر دو بعد به صورت همزمان و هماهنگ محقق شوند. سیاستگذاری بدون جریانسازی تنها به نتایج کوتاهمدت و ناکامل میانجامد و جریانسازی بدون سیاستگذاری ساختارمند فاقد قابلیت اجرای پایدار و عمیق خواهد بود. بنابراین هر دو مسیر باید به صورت متوازن و با تعامل نزدیک پیش بروند تا راهحلها نهادینه شده و به ثمر بنشینند.
در نهایت، مرحله «ارزیابی و بازسنجی» فرایند را کامل میکند. در این مرحله با استفاده از تکنیکهای علمی و شبکهای، میزان موفقیت راهحلها بررسی و شاخصهای سنجش اثربخشی و موفقیت آنها ارزیابی میشود. اگر نتایج ارزیابی نشان دهد که مسئله حل شده است، فرایند به سوی مسائل جدید حرکت میکند. اما اگر ارزیابی نشاندهنده عدم موفقیت یا ناقص بودن حل مسئله باشد، بار دیگر با بازگشتی انتقادی و دقیق به گامهای قبلی، فرایند تکرار و اصلاحات لازم صورت میگیرد.
الگوی مسئلهمحوری متد با توجه به چنین نظامی از تحلیل و عمل، چارچوبی پویا، دقیق و تمدنمحور را برای حل مسائل جامعه اسلامی-ایرانی ارائه میدهد؛ چارچوبی که هم نظری است و هم عملی، هم آرمانی است و هم واقعبینانه، و به تعبیر دیگر، الگویی است که قابلیت ایجاد تحول عمیق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را دارا بوده و مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی را به صورت جدی و هدفمند دنبال میکند.
دیدگاهتان را بنویسید